.. هَمــ آغوشـــ🤍🪐🫀 .. ←پارت۴۱۴→
خنده ام گرفته بود...به شوخی نوک دماغش وکشیدم وگفتم:دیوونه!
خندید...چشماش وبازکرد وخیره شدبهم.زل زدم توچشماش...
برای ثانیه های طولانی تونگاه هم دیگه غرق بودیم...نگاه کردن به چشماش واسم لذت بخش بود...اونقدر لذت بخش که زمان ومکان وفراموش می کردم وبیخیال تموم دنیا،زل میزدم به چشمایی که تمام دنیای من بودن...
نگاه مشکی اونم نگاه خیره من وهمراهی می کرد... یهوانگار یه چیزی یادش اومد...با کف دست به پیشونیش کوبیدودست از زل زدن توچشمای من برداشت ودادزد:
- وای!یادم رفته بود...
ودست دراز کرد وکنترل وکه روی میز عسلی بود،برداشت وتلویزیون وروشن کرد.چندتا کانال وبالا وپایین کرد وروی یه کانال ثابت موند...
کانال مربوطه چیزی پخش نمی کردجز فوتبال!
زرشک!توهمچین موقعیتیم دست از سر کچل این ورزش مسخره برنمیداره!یکی نیست بهش بگه آخه دیوونه تواین جو وفضایی لاو ترکونی جای فوتبال دیدنه؟
پوفی کشیدم وکلافه گفتم:ارسلااان!...
- جونه دلش؟!
- الانم وقت فوتبال نگاه کردنه؟
لبخندشیطونی روی لبش نشست...همون طورکه حواسش شیش دُنگ به تلویزیون بود،گفت:بازی باحالیه دیانا!...از تیمای لیگ برترفرانسه...بازی بینِ...
پریدم وسط حرفش:
- نه،نگوتورو خدا!...اسم اونارو بگی من دوساعت میرم توفاز هنگ!
خندید وچیزی نگفت.
حالادرسته که گندزده تو فضای عاشقونه امون ولی حداقل خوبیش اینه که دیگه مثل وقتی که شمال بودیم،دادوبیداد راه نمی اندازه ونقش سرپرست تیمارو به عهده نمی گیره!
- ای خاک توسرت!...اون چه پاسی بود؟بازیکنام بازیکنای قدیم!آخه حیف نون تو واسه چی پول میگیری؟...کاکلیوببین چه خوب بازی میکنه!...ای خاک توسرت کاکلی!جنبه نداری ازت تعریف کنم!اون چه دیریبلی بود پسر؟
سگرمه هام رفته بود توهم وباحرص خیره شده بودم به صفحه تلویزیون!دلم می خواست جفت پابرم توحلق تمام بازیکنای لیگ برتر فرانسه!دلم خوش بود دیگه دادوبیداد نمی کنه،نگو آقا هنوز کاملا نرفته بود توحس بازی!داشت خودش وگرم می کردکه شروع کنه به فحش دادن ونصیحت کردن!مرده شور هرچی فوتباله ببرن الهی که نمیذاره مابه عشقمون برسیم!اگه این ورزش مسخره نبود من الان ارسی وخرکرده بودم واززیر زبونش کشیده بودم که دوسم داره!(جونه عمه ام!)
خندید...چشماش وبازکرد وخیره شدبهم.زل زدم توچشماش...
برای ثانیه های طولانی تونگاه هم دیگه غرق بودیم...نگاه کردن به چشماش واسم لذت بخش بود...اونقدر لذت بخش که زمان ومکان وفراموش می کردم وبیخیال تموم دنیا،زل میزدم به چشمایی که تمام دنیای من بودن...
نگاه مشکی اونم نگاه خیره من وهمراهی می کرد... یهوانگار یه چیزی یادش اومد...با کف دست به پیشونیش کوبیدودست از زل زدن توچشمای من برداشت ودادزد:
- وای!یادم رفته بود...
ودست دراز کرد وکنترل وکه روی میز عسلی بود،برداشت وتلویزیون وروشن کرد.چندتا کانال وبالا وپایین کرد وروی یه کانال ثابت موند...
کانال مربوطه چیزی پخش نمی کردجز فوتبال!
زرشک!توهمچین موقعیتیم دست از سر کچل این ورزش مسخره برنمیداره!یکی نیست بهش بگه آخه دیوونه تواین جو وفضایی لاو ترکونی جای فوتبال دیدنه؟
پوفی کشیدم وکلافه گفتم:ارسلااان!...
- جونه دلش؟!
- الانم وقت فوتبال نگاه کردنه؟
لبخندشیطونی روی لبش نشست...همون طورکه حواسش شیش دُنگ به تلویزیون بود،گفت:بازی باحالیه دیانا!...از تیمای لیگ برترفرانسه...بازی بینِ...
پریدم وسط حرفش:
- نه،نگوتورو خدا!...اسم اونارو بگی من دوساعت میرم توفاز هنگ!
خندید وچیزی نگفت.
حالادرسته که گندزده تو فضای عاشقونه امون ولی حداقل خوبیش اینه که دیگه مثل وقتی که شمال بودیم،دادوبیداد راه نمی اندازه ونقش سرپرست تیمارو به عهده نمی گیره!
- ای خاک توسرت!...اون چه پاسی بود؟بازیکنام بازیکنای قدیم!آخه حیف نون تو واسه چی پول میگیری؟...کاکلیوببین چه خوب بازی میکنه!...ای خاک توسرت کاکلی!جنبه نداری ازت تعریف کنم!اون چه دیریبلی بود پسر؟
سگرمه هام رفته بود توهم وباحرص خیره شده بودم به صفحه تلویزیون!دلم می خواست جفت پابرم توحلق تمام بازیکنای لیگ برتر فرانسه!دلم خوش بود دیگه دادوبیداد نمی کنه،نگو آقا هنوز کاملا نرفته بود توحس بازی!داشت خودش وگرم می کردکه شروع کنه به فحش دادن ونصیحت کردن!مرده شور هرچی فوتباله ببرن الهی که نمیذاره مابه عشقمون برسیم!اگه این ورزش مسخره نبود من الان ارسی وخرکرده بودم واززیر زبونش کشیده بودم که دوسم داره!(جونه عمه ام!)
۱۲.۰k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.